یاد بادا که دلم مشتاق دیدار تو بود / روز و شب در طلب و هر لحظه بیدار تو بود / دیدگانم را چه دانی که دگر سویی نیست / به فدایت ، که آن هم گرفتار تو بود .
وقتی تو نیستی ، نگاهم حوصله نمی کند پایش را از چشمم بیرون بگذارد .
میدونی الان دارم چی می خورم ؟ حسرت یک لحظه دیدنت !
در دلی هر چند دوری از نظر / خوش تر آن روزی که باز آیی ز در / با تو ما را خوش ترین دیدار باد / هر کجا هستی خدایت یار باد .
دوری فقط تعبیریست که فاصله ها از ما دارند ، اما بی خبرند از نزدیکی دلهایمان .
دستی ز کرم به شانه ی ما نزدی / بالی به هوای دانه ی ما نزدی / دیری ست دلم چشم به راهت دارد / ای عشق سری به خانه ی ما نزدی .
وقتی که وفا قصه ی برف به تابستان است و محبت گل نایابیست ، به چه کسی باید گفت : با تو خوشبخت ترین انسانم ؟
به هر روز و شبم تو گشته ای یاد / مکن ترکم مده دل را تو بر باد .
من اناری می کنم دانه ، به دل می گویم خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود .
شبیه برگ پاییز دمادم قسمت بادم / ز تو دورم ولی هرگز ، نخواهی رفت از یادم .